سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

داستان یک آغاز

ویزیت هفته 24

چهارشنبه 15 آبان 1392 سلام به پسر وروجکم خیلی وقت بود که مطلب جدیدی به وبلاگت اضافه نکرده بودم. در واقع اتفاق خاصی هم نیفتاده بود. بعد از 4 هفته باز نوبت دکتر داشتم. ساعت 7 همراه بابا حمید رسیدیم مطب. خیلی شلوغ بود. من چند روزی میشد که سرماخورده بودم و مجبور شدم چند تا قرص و کپسول که البته برای شما بی ضرر بود مصرف کنم. بعد از یک ساعت انتظار نوبتم شد و داخل اطاق خانم دکتر شدم. سونوگرافی 2 دقیقه ای واسه دیدن قلب کوچولوت انجام شد. خانوم دکتر راضی بود و من خیلی خوشحال شدم. نوبت بعدی برای 13 آذر مشخص شد. ...
19 آبان 1392

عروسی پسرعموی دردونه

یک شنبه 28 مهر 1392 سلام کاراته کار مامان عزیزم ماه مهر امسال خاطره انگیز شد.  عروسی پسرعموت محمد پسر عمو رضات سومین عروسی بود که توی مهر ماه همراه بابا حمید و البته جنابعالی  رفتیم. این عروسی هم مثل دو تا عروسی قبل خوب برگزار شد و به ما خوش گذشت.  باز توی این عروسی من خیلی حواسم به شما بود که مشکلی پیش نیاد و البته بهت خوش بگذره. ان شاءا... یه روز عروسی خودت عزیز دلم     ...
1 آبان 1392
1